لیوان پر

مثل آهو به من نگاه مکنبا نگاهت مرا تباه مکناز نگاهت شراره می باردخیره در چشم من نگاه مکنمکش این قدر سرمه در چشمتروزگار مرا سیاه مکنرخ مپوشان به زیر زلف سیاهبی نصیبم ز روی ماه مکندل بیچاره مرا در عشقدر به در، خسته، بی پناه مکناین دل بی پناه و تنها راغرق باران اشک و آه مکنقصد جان مرا اگر داریخوب دقت کن اشتباه مکنگرچه من بی گناهم اما توبکش و خوفی از گناه مکنچشمت از بهر قتل من کافی استفکر جمعیت و سپاه مکنعشق اگر پیشه می کنی دل من شکوه از مشکلات راه مکنگر به دنبال راحت جانیغفلت از ورد صبحگاه مکنخسرو قاسمیان بخوانید, ...ادامه مطلب

ما تشنه لبان لب دریای تو هستیمیک عمر کنار تو ولی تشنه نشستیمهرچند شراب از لب لعلت نچشیدیماز بوی دلاویز سخن های تو مستیماز آتش افروخته عشق تو در دلپیداست که از سوخته جانان الستیم باز آی که ما دلشدگان در گذر عمراز شوق تماشای تو آیینه به دستیمآواره به دنبال تو بسیار دویدیمدر راه رسیدن به تو از پا ننشستیمروزی که به گیسوی تو پیوست دل مااز هر کس و هر چیز به غیر از تو گسستیمهرگز نگسستیم و نخواهیم گسستنآن عهد که با زلف پریشان تو بستیمتا چشم تو میخانه دل های خراب استما گوشه نشینان همگی باده پرستیمدر باغ جهان سرو سرافراز وجودیمتا خاک صفت پیش قدم های تو پستیمغیر از تو کسی نیست که بردارد از این خاکآیینه دل را که به راه تو شکستیمخرسند از آنیم که داغت به دل ماستوز حلقه به گوشان سر زلف تو هستیمخسرو قاسمیان بخوانید, ...ادامه مطلب

یک نفر بازو گشاده زیر تیغپای برجا ایستاده زیر تیغمثل اسماعیل در راه خدابی ریا گردن نهاده زیر تیغگام بر می‌دارد از شوق حضورمی رود در خون پیاده زیر تیغدر عبور از لحظه های انتظارمحو او گردیده جاده زیر تیغکیست این در آینه حیران شدهدل به چشمان تو داده زیر تیغدر خم محرابی ابروی توسر به سجده اوفتاده زیر تیغاز سبوی چشم هایت می شودساغرش لبریز باده زیر تیغگر وصالت را به جانی می دهنداین سعادت را به ما ده زیر تیغخسرو قاسمیان بخوانید, ...ادامه مطلب

باران که می بارد یاد تو می افتملحظه هایم جان می گیرد ،و دلم را به سوی تو روانه می کنم ...نمی دانم چه برقی در نگاه توست ،که با هر لحظه دیدنت آرام می شوم!باران که می بارد نگاهم به هر طرف می چرخدتو را در آستانه چشمانم می بینم ...گوشه ای می نشینم و به جایی خیره می شوم !باران که می بارد دلم عاشق تر می شود ،ابر نگاهم فرو میریزد و گونه هایم خیس می شود ...نه از بی کسی و نه از هجوم تنهایی ،بلکه از شوق دیدار روی تو جاری می شود!باران که می بارد همه چیز جز تو ،از یادم فراموش می شوددوست داشتنت جاودانه می شودباران می بارد و من به هوای بودنتماندگار می شوم ...و باور می کنم ،این احساسیست که پنهان نمی ماند ،این همان عشقیست که مدتها دنبالش بودم ...این همان انتظار شبانه روز استکه عاقبت به سر آمد ،و تو ،همان کسی هستی که منتظرش بودم ... بخوانید, ...ادامه مطلب

روزی خواهی آمدو من غم هايم را به باد خواهم دادکلبه ای خواهم ساخترو به ساحل خوشبختیروزی خواهی آمدو با تو کتاب زندگی را ورق خواهم زدبيا و مرهمی باشبر زخم های دلمنام تو رادر قاب سبز وجودم نوشته امو آن را در لحظه هایبی قراریزمزمه می کنم, ...ادامه مطلب

پاییز است و باز باران قشنگی به زمین می بارد امروز هم مثل همیشه هوا عطر تو را کم دارد, ...ادامه مطلب